loading...
nam of god
مهدی شیرکوند مقدم بازدید : 156 سه شنبه 28 خرداد 1392 نظرات (0)

این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده

مادر دختر ۷ ساله از خانه بیرون میرود برای خرید بعد از ۱۰ دقیقه دختر درب

خانه ی همسایه را میزند پسری ۲۷ ساله به اسمه مهدی در رو باز میکنه با روی

خوشی با الناز صحبت میکند الناز میگوید :

من تنهام میشه بیایید خانه ی ما زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از گاز

میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم، مهدی که متعجب شده بود به

خانه ی دختر ۷ ساله(الناز) میرود، وقتی مهدی وارد میشود میبیند گاز روشنه

زیره گاز رو کم میکنه بعد الناز برای مهدی یک لیوان شربت میاره داخل شربت

داروی بیهوشی ریخته بود، مهدی با خوردنه شربت به خوابی عمیق فرو میرود

در همین لحظه الناز داد میزنه دارا بیا یه نفرسره کار رفته همه ی این متن رو

خونده ….

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 224
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 49
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 29
  • بازدید هفته : 201
  • بازدید ماه : 599
  • بازدید سال : 3,099
  • بازدید کلی : 43,136